Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7683 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
towhead
U
کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grizzled
U
خاکستری رنگ دارای موهای سفید
grizzly
U
خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzlies
U
خاکستری یا مایل به خاکستری
greyish
U
مایل به خاکستری
hoary
U
سفید مایل به خاکستری
grege
U
اردهای مایل به خاکستری
isabella
U
زرد مایل به خاکستری
isabel
U
زرد مایل به خاکستری
griseous
U
خاکستری مایل به ابی
teal blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
slate blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
hoar
U
سفید مایل به خاکستری موسفید
taupe
U
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
sallow
U
رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
olive gray
U
رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
beige
U
رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
grivet
U
نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
liveryman
U
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
gigman
U
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
color bearer
U
کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
abstainer
U
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
shoo in
U
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
laboratorian
U
کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
bookworms
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
green thumbed
U
کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
bookworm
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
weisenheimer
U
کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
dipsomaniac
U
کسیکه میل مفرط بنوشابههای الکلی دارد
wisenheimer
U
کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
hereditarian
U
کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
natural philosopher
U
فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
interlopers
U
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
usufructuary
U
کسیکه از عین ونماات ملک دیگری حق دارد استفاده کند
advantaged
U
کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
negationist
U
کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
interloper
U
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
monophysite
U
کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
advowee
U
کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
nympholept
U
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
metaphrast
U
کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
blackest
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
log wood
U
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
puberulent
U
پوشیده شده از موهای ریز
ulotrichous
U
دارای موهای شبیه پشم
My hair is falling out.
U
موهای سرم دارند میریزند.
strigose
U
دارای موهای زبر شیاردار
I'd like a shampoo for greasy hair.
من یک شامپو برای موهای چرب میخواهم.
I'd like a shampoo for normal hair.
من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
I'd like a shampoo for dry hair.
من یک شامپو برای موهای خشک میخواهم.
trichomonad
U
جانور اغازی تاژکداردارای موهای کرک مانند
wool of short staple
U
پشمی که رشته هایا موهای ان کوتاه است
fluffed
U
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluff
U
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffing
U
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffs
U
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
gorgon
U
یکی ازسه زنی که موهای سرشان مار بوده و هر کس بدانهانگاه میکردسنگ میشد
grizzle
U
خاکستری
grizzles
U
خاکستری
gray
U
خاکستری
grizzled
U
خاکستری
salt-and-pepper
U
خاکستری
drabbest
U
خاکستری
grayer
U
خاکستری
drabber
U
خاکستری
ash coloured
U
خاکستری
ashy
U
خاکستری
cindery
U
خاکستری
drab
U
خاکستری
grayest
U
خاکستری
pewter
U
خاکستری
grizzling
U
خاکستری
ashen
U
خاکستری
grey
U
خاکستری
cinerary
U
خاکستری
greyest
U
خاکستری
greyer
U
خاکستری
cinderous
U
خاکستری
cinerarium
U
خاکستری
cinereous
U
خاکستری رنگ
mottled pig iron
U
چدن خاکستری
earth shine
U
روشنایی خاکستری
ash gray
U
خاکستری رنگ
neapolitan ointment
U
روغن خاکستری
grey cast iron
U
چدن خاکستری
grayish
U
متمایل به خاکستری
gray ramus
U
شاخه خاکستری
grizzly bear
U
خرس خاکستری
gray scale
U
اندازه خاکستری
grayness
U
رنگ خاکستری
grayness
U
خاکستری بودن
grayly
U
بطور خاکستری
livid
U
خاکستری رنگ
He (his hair) turned grey.
U
مویش خاکستری شد
mercurial unguent
U
روغن خاکستری
median gray
U
خاکستری متوسط
greyness
U
خاکستری بودن
gray cast iron
U
چدن خاکستری
greyly
U
بارنگ خاکستری
greyness
U
رنگ خاکستری
earth light
U
روشنایی خاکستری
grey tin
U
قلع خاکستری
grey propaganda
U
تبلیغات خاکستری
gray or mercurial unguent
U
روغن خاکستری
grey unguent
U
روغن خاکستری
gray bearded
U
رنگ خاکستری
gray matter
U
ماده خاکستری
grizzling
U
خرس خاکستری امریکا
grizzles
U
خرس خاکستری امریکا
ashen
U
دارای رنگ خاکستری
image contrast
U
درجه خاکستری تصویر
high test grey iron
U
چدن خاکستری پرارزش
grizzles
U
نالیدن خاکستری کردن
dark grey
U
رنگ خاکستری تیره
gray-white
U
رنگ سفید-خاکستری
grizzle
U
نالیدن خاکستری کردن
grizzle
U
خرس خاکستری امریکا
grizzling
U
نالیدن خاکستری کردن
grey iron scrap
U
قراضه اهن خاکستری
krimmer
U
پوست گوسفند خاکستری
grey iron foundry
U
ریخته گری خاکستری
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
euro
U
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
iron gray
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
slate
<adj.>
<noun>
U
رنگی میان آبی و خاکستری
podzolization
U
تشکیل خاک خاکستری یا سفید
lyard
U
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
thalamic
U
ماده خاکستری مغز میانی
Euro-
U
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
iron-grey
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron grey
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
lyart
U
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
monochrome
U
در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
gray matter
U
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
thalamus
U
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
grisaille
U
نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
gull
U
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gulls
U
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
beryllium
U
فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
grey scale
U
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
grey matter
U
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
karakul
U
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
lickerish
U
مایل
f. of books
U
مایل به کت اب
oblique
U
مایل کج
studious of doing a thing
U
مایل
italic
U
مایل
slantingly
U
کج یا مایل
sideling
U
مایل
oblique
U
مایل
studious to do a thing
U
مایل
pitching
U
مایل
loxodrome
U
خط مایل
desirous
U
مایل
sloping
U
مایل
skew
U
مایل
declivous
U
مایل
skews
U
مایل
interested
U
مایل
slanting
U
مایل
inclined
U
مایل
bevel
U
مایل
bevel
U
پخ مایل
sidling
U
مایل
miles
U
مایل
mile
U
مایل
bevelled
U
مایل
gauche
U
مایل
agreeable
U
مایل
willful
U
مایل
rathe
U
مایل
propense
U
مایل
inclinable
U
مایل
nothing loath
U
مایل
willing
U
مایل
rath
U
مایل
skewing
U
مایل
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
aliasing
U
روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
anti-
U
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
solicitously
U
مایل نگران
fonder
U
مایل مشتاق
oblique system
U
سیستم مایل
caramel
U
مایل به قرمز
lief
U
مطلوب مایل
fondest
U
مایل مشتاق
like
U
مایل بودن
liked
U
مایل بودن
likes
U
مایل بودن
obliquely
U
بطور مایل
solicitous to go
U
مایل به رفتن
Recent search history
Forum search
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1
incentive
1
چیزی که عوض داره گله نداره
1
popsicle
1
time is prceious it has great
1
construed
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com